نمایش تصویر در وضیعت عادی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن



اصل بصیرت و انتخاب ، یک اصل تربیتی مهم اسلامی است که عدم توجه به آن پیامد های زیان باری دارد. بررسی و تحلیل این بحث را از استاد حوزه و دانشگاه ، حجت الاسلام نقی پور خواستار شدیم. آنچه در پی می آید ، گزیده ای از یک گپ علمی است.

رسا: راهبرد آموزش و تربیت سمعی و بصری چیست؟
- آموزش سمعی بصری تأثیرات عمیقی دارد به ویژه بُعد تصویری که از راه قوه تخیل در مفاهیم، نقش تجسمی و عینی دارد. بنابراین این نوع آموزش می‌تواند ابزاری در راه حق باشد. صدا و سیما نیز می‌تواند این نقش اساسی و الاهی را ایفا کند اما باید در جهت ارزش‌های دینی، استراتژی داشته باشد. ولی ما این استراتژی را به روشنی در صدا و سیما نمی‌بینیم. در تعلیم و تربیت باید اصل اختیار و بصیرت، بر مبنای خدا محوری و آخرت‌گرایی، لحاظ شود به گونه‌ای که قدرت انتخاب افراد را برابر آگاهی‌هایی که ارائه می‌دهد، بیافزاید.

رسا: آیا این نارسایی در تمام برنامه‌ها مصداق دارد؟
- این نقش را در برخی برنامه‌ها می‌بینیم که به استراتژی ربطی ندارد بلکه بسته به تهیه کننده یا کارگردان و عوامل دیگر بوده است. یعنی یک شخص به ایفای آن نقش محوری انتخاب و بصیرت پرداخته است نه تفکر فراگیر.
برنامه‌هایی که برای کودکان و نوجوانان تولید می‌شود چقدر آگاهی بخش است؟ تا چه حد به نیازهای مادی و معنوی کودک و نوجوان، توجه دارد؟ نیازها و آگاهی‌ها باید متوازن و هماهنگ باشد. مثلاً تغذیه سالم چیست؟ آیا تبلیغاتی که برای درآمدزایی پخش می‌شود به نیاز کودک به غذای سالم بهداشتی، پاک، حلال و طیب توجه دارد؟ در بعد معنوی نیز آیا به نیازهای عاطفی، روانی، جنسی توجه می‌شود؟ آیا آگاهی‌های لازم در این زمینه به نوجوانان داده می‌شود؟ در مورد نیازهای معرفتی که به خودشناسی و ارتباط فرد با خدا و جامعه و طبیعت برمی‌گردد نیز به همین منوال است. در مسابقاتی که به عنوان برنامه‌های انگیزشی تولید می‌شود، بیشتر فرهنگ بخت و اقبال ترویج می‌گردد. با پاسخگویی به پرسش‌های کم اهمیت که خود محل تأمل است، فرد به کدام یک از نیازهای خود، آگاهی می‌یابد و به چه انتخابی می‌رسد؟ ما به جای آنکه هیجان‌های کاذب که لازمه فرهنگ غیر الهی است را به آگاهی بخشی و بصیرت تبدیل می‌کنیم درست برعکس به اصل شرطی شدن عمل می‌کنیم که منکر اختیار و بصیرت است.
اصل شرطی شدن نگاهی شیطانی و ظلم بزرگی به شخصیت انسان است.

رسا: آیا در این نگاه شیطانی جایی برای انتخاب وجود ندارد؟
- نگاه اسلامی با نگاه شیطانی متضاد است. آنها بر اساس عاطفه، تحریک روانی و دخالت در ضمیر ناخودآگاه، به اختیار انسان جهت می‌دهند. به عنوان مثال، تبلیغات تجاری را در نظر بگیرید. این تبلیغات چه معرفتی را نسبت به کالای مورد نظر در مقایسه با کالاهای مشابه ارائه می‌کند؟! به نوع توصیف‌ها از کالا توجه کنید. این توصیف‌ها آگاهی بخش نیستند و با بحث انتخاب آگاهانه تناسب ندارند.
تنها مخاطب را تحریک می‌کنند که این جنس را بخرد بدون آن‌که بیاندیشد که این خرید در حد امکان و وسع فرد هست یا نه و تا چه حد می‌تواند نیازهای او را برطرف کند؟
این تبلیغاتی آگاهی بخش نیست یعنی مردم را در جهل نگه می‌دارد و خلاف اصل بصیرت و گناه کبیره است. این کار در فرهنگ اسلامی شرک است.

رسا – خاستگاه قرآنی بصیرت چیست؟
- اصلاً راه و روش توحیدی این است که خدا و پیامبرش تذکر می‌دهد. در سوره یوسف داریم که بگو من و پیروانم براساس بصیرت، افراد را به سوی خدا دعوت می‌کنیم. در همه حوزه‌ها آگاهی‌های لازم داده می‌شود تا فرد با آگاهی، انتخاب کند، در مقابل می‌فرماید: «سبحان الله ما انا من المشرکین» یعنی اگر طریق بصیرت نباشد، شرک است. یعنی با جهل و جبر فردی را به کار را داریم.

رسا: این آسیب چگونه در صدا و سیما قابل تحلیل و جبران است؟
- از آنجا که در برنامه‌ریزی‌ها به این اصول توجه نمی‌شود ما متوجه گرفتاری‌ها و مشکلات آن نمی‌شویم. آموزه‌های ارائه شده نیز چون بدون هدفگذاری است، متناقص و ناهمخوان است. باید این‌ها را سر و سامان داد. صدا و سیما باید با یک گروه کارشناس و خبره که در زمینه هنر، روان‌شناسی و توسعه اسلامی تخصص دارند یک اتاق فکر تشکیل دهد تا این مبحث، ساماندهی و سیاست‌گذاری شود. صدا و سیما بزرگترین دانشگاه است و می‌تواند مکمل نقش خانواده باشد. نه آنکه جای خانواده و روابط عاطفی را بگیرد.
برنامه‌های صدا و سیما باید ارتباطات عاطفی، روانی، انسانی و معنوی خانواده‌ها را بیدار کند نه آنکه رقیب خانواده باشد. میخکوب شدن افراد پای تلویزیون و فراموش کردن ارتبطات محیطی یکی از آسیب‌های صدا و سیما است.

رسا: آیا نشان دادن ارتباطات محیط نمی‌تواند آموزنده باشد؟
- ما در مبانی مشکل داریم. زمانی که ارزش‌ها درست تبیین نشد، ارتباطات هم مسئله‌دار می‌شود. مثلاً همین رابطه پسر و دختر در برنامه‌های صدا و سیما، پسر و دختر چشم در چشم هم می‌گویند و می‌خندند. خیلی عجیب است که یک خبرنگار زن به میان مردان فرستاده می‌شود و او هم سعی می‌کند نشاط‌آور مصاحبه کند. یا خبرنگار مرد به جمع‌های بانوان اعزام می‌شود. این مسائل آسیب‌ها و آلودگی‌های اخلاقی در پی دارد و زمینه پرده‌دری و بی‌حیایی را فراهم می‌کند. رابطه کلامی و رفتاری دختر و پسر، زن و مرد، تبیین نشده است. این نشان دهنده آن است که صدا و سیما نسبت به آن جاهل است. این بی‌توجهی، طمع قلبی در مخاطب ایجاد می‌کند. نوع فضای عمومی ارتباطات رسانه‌ای، بسترساز منکرات است. این نگاه غلط که زنان باید در همه جا دوشادوش مردان باشند موجب تولید چنین برنامه‌هایی است. آیا یک خبرنگار زن باید در ته قنات با مقنی مصاحبه کند؟ چه لزومی دارد که گزارش انتقال خط لوله گاز ایران به ارمنستان را یک زن تهیه کند؟

رسا: این رفتار غیر اسلامی را هدفمند می‌بینید؟
- من فکر می‌کنم عده‌ای با شیطنت و لجاجت می‌خواهند حریم‌ها را بشکنند. فیلم‌های مذهبی را هم می‌شود از این زاویه بررسی کرد. در سریال‌های مذهبی ماه رمضان یک خانم مؤمنه متدینه در یک محیط خلوت با یک مرد نامحرم قرار می‌گذارد و بی‌واهمه با او نشست و برخاست می‌کند. این به اصطلاح شجاعت‌های زنانه، مسأله‌ساز است. این در معرض خطر قرار دادن ناموس است. متأسفانه ما تفاوت در جنسیت و اثر آن در ارتباطات و تعاملات را نادیده گرفته‌ایم. حتی برخی کارشناسان به خیال خود یک نگاه نوگرا و امروزی دارند و به دنبال نشاط‌آوری در ارزش‌های دینی هستند! این کارشناسان دید جامع، کامل و ارزشی ندارند و دید پراکنده خود از دین را با ارزش‌های غربی تلفیق کرده‌اند. در حالی که دید حکیمانه، نشاط معنوی را در جوانان گسترش می‌دهد. رعایت حدود در ارتباطات، تنگنا نیست بلکه نصونیت است و نشاط واقعی را در روح و روان ایجاد می‌کند.

رسا: در اصل، بصیرت و انتخاب، تا چه حد به عقلانیت فرد تکیه می‌شود؟
- یک نقص بزرگ که به شیوه آموزش و پرورش ما برمی‌گردد، تکیه بر عقلانیت شخصی افراد و آگاهی‌های ناقص از دین است. مربیان و معلمان ما براساس شاکله قرآن و سنت معصوم تربیت نشده‌اند. ما مخاطب را انبار معلومات فرض می‌کنیم و انبوهی از مفروضات را در ذهنش می‌ریزیم. ما چه در بُعد مادی و چه در بُعد معنوی به فرد نمی‌آموزیم که سؤال جدی مطرح کند و پاسخ منطقی آن را دنبال کند. ما باید در تمام برنامه‌ها به مخاطبان آموزش دهیم که مرجعیت الاهی وجود دارد. باید ضرورت روی آوردن به مرجع دینی را برای نوجوانان و جوانان تبیین کنیم. نظام آموزشی ما ناقص عمل می‌کند و حتی می‌توانم ادعا کنم که عمر کودکان و نوجوانان را ضایع می‌کنیم. به خاطر همین کم‌کاری‌هاست که در برابر اینترنت و ماهواره، دست‌ها می‌لرزد که جوان ما چه قدر مصونیت دارد؟

رسا: یکی از مباحث حساس و تأمل برانگیز، مسأله موسیقی است. این هنر چه جایگاهی در تربیت سمعی بصری می‌تواند داشته باشد تا در راستای بصیرت و انتخاب قرار گیرد؟
- الآن در غرب به موسیقی درمانی و موسیقی ملکوتی اعتنای جدی می‌شود اما ما به آن توجه نکرده‌ایم. سرمایه عظیم ما خاک می‌خورد و آن را به ذهن و روح جوان منتقل نکرده‌ایم. اولین آموزه قرآن، موسیقی معنوی است. کودک قبل از تولد می‌تواند در رحم با موسیقی قرآن عجین شود. موسیقی در واقع پناهگاه روانی انسان است و زبان بین‌المللی روح. روح بدون موسیقی نمی‌تواند به حیات سالم ادامه دهد. خدا این موسیقی معنوی و ملکوتی را در قرآن گذاشته و ما باید کودک را به موسیقی قرآن و مناجات مسلح کنیم تا وقتی به بلوغ رسید بتواند این موسیقی را تولید کند. ما دائماً موسیقی‌های کوچه بازاری و کم‌محتوا را پخش می‌کنیم. ترویج فرهنگ سوت و کف و رقص، به هزار مفسده دیگر می‌انجامد. برنامه‌های کودکان را نگاه کنید، یک کلمه از این ارزش‌ها وجود ندارد. این موسیقی‌ها معرفت و آگاهی نمی‌دهد. پس باید نگاه در صدا و سیما درست شود. باید روش‌های آموزش و پرورش به نقد کشیده شود و بین رسانه، آموزش و خانواده تقسیم کار شود. این رسالت بزرگ را شورای عالی انقلاب فرهنگی باید به عهده بگیرد.

رسا: اصلاح و نقد برنامه‌های نهادهای مختلف نیازمند وجود و حضور کارشناسان خبره و اهل فن است. استفاده از این کارشناسان چه راهکاری دارد؟
- مشکل در این زمینه، خارج از صدا و سیما است. چون اصلاً سیستم، تعریف نشده است. برنامه‌سازان و تهیه‌کنندگان بنابر روحیه خدامنشی و هیأتی، کسانی را برای مشورت انتخاب می‌کنند. ما در این زمینه بانک اطلاعاتی ایجاد نکردیم. لذا شاهد حضور کسانی در برنامه‌های مذهبی هستیم که اصلاً کارشناسان دین نیستند. کارشناس قصص قرآن سیما، متخصص فیزیک است! در حالی قصص قرآن نیازمند متخصص ویژه است و هرکسی نمی‌تواند نظر دهد. لذا شاهدیم که در انیمیشن‌های مذهبی، ظاهر انبیاء با موها و ریش‌های بلند ترسیم می‌شود که خلاف آموزه‌های دینی است. وقتی بیرون صدا و سیما این مسائل ساماندهی نشود، امکانات آن‌ها هم محدود و ناقص است.

انتهای خبر // خبرگزاری رسا //www.rasanews.com


نویسنده: دکتر ولی الله نقی پور فر جمعه 86 بهمن 5   ساعت 1:54 عصر

نظرات شما ()

  خبرگزاری‌های غربی القا کردند:

اغلب خبرگزاریهای غربی در گزارش از عزاداری روز گذشته کربلا به پر رنگ کردن قمه زنی برخی زائران پرداخته و این عمل را به عنوان جزیی از عزاداری شیعیان القا کردند.

 

به گزارش رجانیوز، خبرگزاری فرانسه در گزارشی از کربلا به مناسبت عاشورای حسینی به تشریح صحنه هایی از قمه زنی در محل شهادت امام حسین (ع) امام سوم شیعیان پرداخت و نوشت:‌ دسته های عزاداری امام حسین (ع) که خالصانه برای شهادت امام خود عزاداری می کردند، امروز با مراسم قمه زنی هزاران هوادار شیعه به صحنه ای پر خون تبدیل شد.

 

این خبرگزاری در حالی که می کوشید قمه زنی را به عنوان بخش جدایی ناپذیر عزاداری شیعیان نشان دهد، افزود: مراسم قمه زنی نقطه اوج عزاداری در 10 روز ماه محرم است که امروز شنبه و در روز دهم عزاداری ها، جمع کثیری از هوداران امام حسین (ع) را به کربلا کشانده است؛ شهری که حرم امام سوم شیعیان را که در سال 680 میلادی به شهادت رسید، در خود جا داده است.

بر اساس آمارهای رسمی، 2 میلیون زائر زن و مرد که همگی سیاه می پوشند، برای عزاداری به کربلا آمده اند.

 

خبرگزاری فرانسه نوشت: امروز شنبه در روز آخر این مراسم از صبح زود صدای شیپورها و طبل ها در اطراف حرم امام حسین (ع) و بردارش عباس(ع) به گوش می رسید و آغاز یک روز دیگر عزاداری، سینه زنی و دعا و نیایش بود اما بر خلاف روزهای قبل، عزاداران امروز در زیر پرچم های سبز و سرخ لباس های سیاه خود را با لباس های بلند سفید به نشانه قربانی کردن خود عوض کرده اند و به محض آن که اولین اشعه های صبح بر روی گنبدهای طلایی دو حرم کربلا افتاد، رقصی موزون با آهنگ طبل ها را آغاز کردند و با لبه تیز چاقوهای بزرگ خود بر فرق سرشان می کوبند.

 

این خبرگزاری با تأکید بر این که قمه زن ها در زیر نگاه دهها هزار عزادار شیفته و مجذوب، خود را خون آلود می کنند، اضافه کرد: یکی از این قمه زن ها که از این عمل عجیبی که انجام می دهد احساس تسلی پیدا کرده است. او که سر و صورتش با خون پوشیده شده است، می گوید: این کار را به خاطر امام حسین(ع) انجام می دهم. برای او که قربانی شد خون گریه می کنم.

 

AFP در ادامه به تشریح واقعه کربلا پرداخت و نوشت: از زمان شهادت امام حسین(ع) که در جنگی نابرابر همچون یک قهرمان کشته شد او نماد مبارزه و عدالت طلبی در برابر خودکامگی و مبارزه خیر و شر است. علی صدیق مهندسی اهل کربلا در توضیح قمه زنی در حالی که لبخند به لب دارد می گوید: این لکه های خون مدال هایی برای ورود به بهشت است.

 

با این حال روحانیون شیعه نظر واحدی درباره قمه زنی ندارند و برخی معتقدند این کار از تشیع تصویری خشونت آمیز و واپس گرا ارائه می دهد.

 

رویترز هم در گزارشی از مراسم روز عاشورا نوشت: در میان عزادارن در کربلای معلا تعدادی با پوشیدن کفن و بادر دست داشتن شمشیر اقدام به قمه زدن نمودند بقیه بر تبلها می زدند و عده زیادی نیز اقدام به سینه زنی می کردند.

این خبرگزاری که عکسهای متعددی از قمه زنی نیز منتشر کرده است، در بخش دیگری از این گزارش نوشت: مراسم عزاداری شیعیان با شرکت بیش از 5/2 میلیون زائر در روز شنبه با ایجاد تدابیر امنیتی شدید توسط پلیس عراق در جنوب شهرکربلا بدون هیچ حادثه ای به پایان رسید ولی در قسمت شمالی باعث شد که 9 نفر از زائرین به شهادت برسند.

 

ژنرال نجیم عبدالله گفت: تعداد 7 نفر ازعزاداران شهر تل عفر در 420 کیلومتری شمال غربی بغداد هدف حمله راکت های کاتیوشا قرار گرفتند که طی آن 7 نفر از آنها شهید شدند.

 

رویترز ادامه داد: در شمال کرکوک بمبی که در مقابل یک مسجد جاسازی شده بود باعث شهادت 2 نفر از عزاداران شد.

 

بنا براظهارات همین منبع، درگیری های پراکنده بین نیروهای امنیتی و شیعیان منتظر قائم در روز شنبه در جنوب شهربصره و الناصریة درست یک روز بعد از حمله نیروهای مسلح پلیس به عزاداران صورت گرفت، که از تعداد دقیق تلفات خبری در دست نیست. روز جمعه در پی یورش تفنگداران معروف به " سربازان آسمانی" به این دو شهر باعث شهادت نزدبک به 70 نفر و صدها مجروح شد.

 

در کربلا به علت تدابیر شدید امنیتی در خیابان ها و گذر گاه ها که توسط ماموران اجرا شده بود در روز دهم عاشورا، حادثه ای که حدود 1300 سال پیش در کربلا اتفاق افتادکه باعث به شهادت رسیدن نوه پیامبر اسلام محمد مصطفی (ص) انجامید.

 

 در پی برگزاری بدون خون ریزی در این شهر نوری مالکی نخست وزیر عراق از همکاری بین زائران و نیرو های امنیتی تشکر کرد و آن را تحسین انگیز خواند.

 

بنا بر اظهارات تعداد زیادی از زائران، چنین مراسم عزاداری که بدون هیچ گونه خون ریزی به پایان رسیده است، در تاریخ سالگرد عزاداری روز عاشورا تقریباً بی سابقه بوده است که این امر نشان می دهد که اوضاع عراق رو به سوی بهبودی و پیشرفت دارد.


 
بنا بر گفته علی حمید 30 ساله از اسکندریه در نزدیکی شهر بغداد "بیشتر خوشحالی من از آنجاست که این امنیت ایجاد شده باعث جمع شدن عزاداران از سراسر جهان در کربلا شده است که می توانند به راحتی برای مراسم عزاداری به فرایض خود بپردازند."

 

این خبرگزاری انگلیسی در پایان می افزاید: شهادت امام حسین (ع) به علت نزاع میان سنی و شیعیان دو فرقه از مسلمانان بر سر جانشینی پیامبر(ص) در سمال 680 میلادی رد کربلا رخ داده است. موج اختلا فات بعد از همه آمریکا در سال 2003 شتاب بیشتری گرفت که باعث کشته شدن هزاران نفر شده است و لی در ماه های اخیر این روند کمی آرامتر شده است.

 

تعداد 2500 مأمور پلیس مسوولیت امنیت در شهر کربلا، در 110 کیلومتری شهر بغداد راه به عهده داشتند که از طریق هوا نیز بوسیله هلی کوپتر ها حمایت می شدند. "سربازان آسمانی " توسط مردی که ادعا می کرد حضرت مهدی(عج) است اولین بار در نجف اعلام هویت کرد و با نیروهای امنیتی عراق درگیر شده و باعث کشته شدن تعدادی از طرفین گردید.


نویسنده: دکتر ولی الله نقی پور فر پنج شنبه 86 بهمن 4   ساعت 8:19 صبح

نظرات شما ()

 

یک کارشناس مسائل فرهنگی با تأکید بر ضرورت ساماندهی شئون فرهنگی گفت: سازمان تبلیغات و وزارت ارشاد باید با تشکیل کارگاه های ویژه به آموزش مداحان بپردازند و یک نوع بینش صحیح دینی برای آن ها به ارمغان آوردند.

 

حجت الاسلام نقی پور در گفتگو با رجانیوز عزاداری و مداحی را یک ضرورت روحی، روانی و عاطفی خواند و تصریح کرد: مداحی سالم، غذای روح انسان است و از آنجایی که مداحی عرفانی دارای بار موسیقیایی است، می تواند به عنوان یک ضرورت برای انسان تلقی شود.

 

وی در ادامه الگوی سالم موسیقی در یک جامعه اسلامی را موسیقی قرآن دانست و گفت: موسیقی قرآن از آن جهت که محتوا و آهنگی ملکوتی دارد، مناسبت ترین الگو برای مداحان است زیرا آن ها می توانند با تطبیق محتوا و آهنگ مداحی خود با قرآن به سلامت آن پی برده و آن را عاری از هرگونه انحراف کنند.

 

این کارشناس مسائل فرهنگی با بیان اینکه برخی مداحی ها از ضعف معیاری و مکتبی رنج می برند، اظهار داشت: مداحی باید با علم و معرفت همراه با احساسات و عواطف آمیخته باشد زیرا احساسات به تنهایی نمی تواند مؤثر واقع شود و بعضاً خرافه را پدید می آورد.

 

نقی پور با ابراز تأسف از عدم توجه سازمان تبلیغات نسبت به ساماندهی شئون مداحی افزود: سازمان تبلیغات و وزارت ارشاد باید با تشکیل کارگاه های ویژه به آموزش مداحان بپردازند و یک نوع بینش صحیح دینی برای آن ها به ارمغان آوردند زیرا آن جوانی که برای هیئت خود نوحه خوان است، فکر می کند هرچیزی که در کتاب های نوشته شده درست است و می توان به آن استناد کرد، در صورتیکه اینگونه نیست و ما خرافه های بسیاری را در کتب شارح واقعه عاشورا می بینیم که بخشی از آن ها توسط استاد مطهری در کتاب حماسه حسینی(ع) بیان شده است.

 

وی مدیریت هیئت های عزاداری را از جمله وظایف مهم دستگاه های ذیربط خواند و گفت: نباید اجازه دهیم هیئت هایی که می توانند انتقال دهنده بسیاری از فرهنگ اسلامی و دینی باشند، تبدیل به پایگاه های شوند که ضدفرهنگ را منتقل کنند.


نویسنده: دکتر ولی الله نقی پور فر پنج شنبه 86 بهمن 4   ساعت 8:17 صبح

نظرات شما ()

در تعلیم و تربیت بحث آموزش سمعی و بصری، بحث اساسی است. آموزشی که از طریق سمع و بصر وارد بشود در وجود انسان تأثیرات عمیقی می­گذارد. بعد تصویری، بخصوص از طریق قوه تخیل، نقش تجسمی و عینی را در مفاهیم دارند این نقش را صدا و سیما و به خصوص سیما به خوبی می­تواند ایفا کند، الا اینکه این وسیله و ابزاری است که هم در جهت حق می­تواند به کار گرفته شود و برای اینکه این نقش اساسی و الهی را ایفا کند صدا و سیما باید در جهت ارزشهای دینی استراتژی داشته باشد. ما متأسفانه این استراتژی را به روشنی در صدا و سیما نمی­بینیم. ضمن اینکه بر اساس اصل خدا محوری و آخرت­گرایی، ما در تعلیم و تربیت باید بر اساس اصل اختیار و بصیرت، جامعه را آموزش بدهیم که این اصول در صدا و سیما رعایت نمی­شود. آموزه­ها باید به گونه­ای باشند که قدرت انتخاب افراد را بر اساس آگاهی­هایی که می­دهد، افزایش بدهد. این معنا، معنایی نیست که در صدا و سیما به وسعت بیابیم. موارد جزئی و حتی پراکنده این نقش را در برخی برنامه­ها می­بینیم، اما قائم به شخص هستند و به دلیل آن کارگردان یا تهیه کننده و عوان و انصارش بودند که جهت­گیری کلی در این برنامه، نقش آفرین و آگاهی بخش باشند. به عنوان مثال، در تنوع برنامه­هایی که برای بچه­ها و نوجوانان و بزرگسالان داریم، می­بینیم که این بعد آگاهی بخشی یک بعد ناقص و ضعیفی است، من باب مثال ما برنامه­هایی که شاید برای جوانان، تهیه می­کنیم، اولاً، چقدر آگاهی به این افراد می­دهیم؟ میزان آگاهی بخشی در ارتباط با آن نیازهایشان چقدر است؟ بحث نیازها هم یک بحث اساسی است. انسان هم بعد مادی دارد و هم بعد معنوی. در بعد مادی، نیاز جسمی و روانی و در بعد معنوی، نیاز معرفتی و ایمانی دارد. ما باید یک نگاه جامع و سیستمی داشته باشیم که بعد از ضرورت وجود آگاهیها، آنها متوازن و مرتبط با هم باشند. یعنی در آگاهیها هم جامعیت باشد و هم توازن. در بعد جسمی ما چه آگاهیها در باب خورد و خوراک به آنها می­دهیم؟ حال از بعد حرام و حلالش گرفته تا بعد طیب و طاهرش یا مثبت و منفی­اش. بحث حلالها هم از نظر تغذیه سالم چیست؟ ما وقتی تبلیغات صدا و سیما را می­بینیم، تبلیغات بر این اساس است که درآمدزایی برای آن سازمان بکند. می­بینیم تبلیغاتی در زمینه خورد و خوراک پخش می­شود که از نظر بهداشت تغذیه برای بچه­ها مفید نیست، خوب، می­بینیم که این آگاهی درست در زمینه خورد و خوراکها ما نداریم. حالا در بحث بعد روانی­اش، نیازهایش را چگونه تأمین کند. افراد بعد روانی، بعد نیازهای عاطفی دارد، نیازهای امنیتی دارد، نیاز جنسی دارد، آن تعاملات عاطفی و روانی­اش باید چگونه باشد و چگونه آن نیازها تأمین شود. وقتی به سن جوانی می­رسد ما در بحث نیاز جنسی­اش چه آگاهیهایی به او می­دهیم؟ چه دستاوردی برایش تعریف می­کنیم؟ در بحث حضور معنوی­اش، بعد نیازهای معرفتی­اش است. نیازهای معرفتی برمی­گردد به خودشناسی فرد، ارتباط خودش با خدا و جامعه، و طبیعت. آیا ما در این ارتباطات، بر اساس همان اصل اختیار و بصیرت عمل می­کنیم؟! در نوع برنامه­ها و خصوصاً مسابقاتی که به عنوان عامل انگیزشی گذاشته می­شود، بیشتر فرهنگ شانس و اقبال و ریسکهای بزرگ را ترویج می­کند که به عبارتی دیگر به نظرم، قماربازی را ترویج می­کند، وقتی یک سؤال ساده می­پرسند که طرف جواب بدهد، که به لحاظ پاسخگویی کم­ارزش و کم­اهمیت هم هست و سؤالی هم پرسیده می­شود که خود آن سؤالات هم جای تأمل دارد و این سؤالات چه تناسب و جایگاهی در رفع یکی از نیازهای چهارگانه انسان نقش دارد؟ برای پاسخهایی که هیچ یک از نیازهای ضروری جوان و نوجوان ما را پاسخ نمی­دهد و پاداشهای کلانی می­گذاریم، خُب این چه فرهنگی را در نوجوان، جوان و کودک ما ترویج می­کند؟ آیا این قابل تأمل نیست؟! اگر نگرش ما توحیدی و رو به آخرت باشد و دنیا را در راستای آخرت ببینیم، برنامه­ها باید معرفت انسان را قدم به قدم نسبت به ابعاد وجودی، رسالت و وظایفش پیش ببرد. کم­اهمیت‌ترین سؤالها را مطرح می­کنیم، مخاطب هم چهار پنج تا سؤال را جواب می­دهد، حجّی برایش در نظر می­گیریم، آخر نباید جوابها با سوال‌ها تناسب داشته باشند؟ ما باید هدف­گذاری روشنی برای برنامه­ها داشته باشیم. با این برنامه­هایی که پخش می­شود ما به چه اهدافی می­خواهیم برسیم؟ ثانیاً این هدفهای تعریف شده را بر اساس توحیدگرایی و آخرت­گرایی و اصول تعلیم و تربیت انسانی و اسلامی، نقد بزنیم. برنامه­ها، نوعاً مصیبت­زده و مبتلا است. ما عوض اینکه بیاییم هیجانهای کاذبی را که ضرورت و لازمه فرهنگ غیر الهی است در مقابل اصل اختیار و بصیرت که آگاهی­بخش است و بر اساس آگاهی و بصیرت اختیار انسانها را افزایش می­دهد و در مسیر الهی می­افتند قرار دهیم و آن را از بین ببریم. درست بر عکس آن می­آییم بر اساس اصل شرطی شدن. که اختیار و بصیرت را منکر است و به میل و سلیقه خود عمل کردن که ظلم بزرگی نسبت به شخصیت انسان است و نگاهی شیطانی، به آن دامن می­زنیم. و حتی این نگاه، مبنای برنامه­ریزیهای مثلاً صدا و سیما است نه بر اساس نگاه اسلامی! خوب چطور می­شود اینها را با مفاهیم ارزشی جمع کرد؟ اینها با هم تضاد دارند، این دو نگاه باهم جمع نمی­شوند. این دو نگاه، نگاه متضادی هستند. باهم همخوانی ندارند بلکه با هم درگیری دارند، آنها می­آیند بر اساس عاطفه، تحریک روانی و دخالت در ضمیر ناخودآگاه، این معنا را در وجود انسان القا می­کنند و براساس این اختیار انسان را جهت می­دهند به آن سمتی که خودشان می­خواهند. شما به عنوان مثال بحث تبلیغات در حوزه تجاری را نگاه کنید، این تبلیغات چه معرفتی را نسبت به کالا بیان می­کند تا این کالا را در مقایسه با کالاهای مشابه انتخاب کنیم. درست بر اساس جهل و دخالت در ضمیر ناخودآگاه افراد و تحریک نبض روانی افراد که نبض روانی افراد تربیت نشده است، تا کالاهایشان را به فروش برسانند. شما به نوع توصیفهایی که از کالاها می­کنند دقت بکنید. توصیفات آنها آگاهی بخش نسبت به آن کالا نیست. اصلاً تبلیغات ما با ان بحث انتخاب آگاهانه تناسب ندارد. غیر از آن اطلاعی در مورد قیمتهایش نمی­دهد که مخاطب بداند آیا خرید چنین کالایی در وسعش است یا نه؟ فقط مخاطب را تحریک می­کنند که الا و بالله این جنس را باید انتخاب کنید، بدون هیچ مبنای واقع­گرایانه­ای که آیا در امکانات فرد است و اینکه تا چه حد آن کالا می­تواند آن نیازهایی را که فرد دارد، پاسخگو باشد. لذا زمانی که تبلیغاتی آگاهی­بخش نیست (یعنی اینکه مردم را در جهل و ناآگاهی داشتن)، خلاف اصل بصیرت است و گناه کبیره است و در فرهنگ اسلامی، شرک است. در سوره یوسف (ع) ما داریم واصلاً راه و روش توحیدی این است که خدا به پیامبرش تذکر می­دهد، بگو من و پیروانم بر اساس بصیرت، افراد را به راه خدا دعوت می­کنیم بصیرت نسبت به همه حوزه­ها. آگاهیهای لازم داده می­شود و فرد با آگاهی و بصیرت راه خود را انتخاب می­کند و در این مسیر، هر نوع آگاهی هم که می­دهیم باید بر اساس این اصل باشد و در مقابل می­فرماید «سبحان­ا... ما انا­المشرکین» وقتی طریق، طریق بصیرت نباشد، یک نوع شرک است. اگر بخواهیم براساس جهل و جبر، فردی را به کاری واداریم، که متأسفانه مثل مرض مسری الان شیوع دارد و در آموزه­های ما هم بسیار نهی شده است ولی از این اصل عمدتاً استفاده می­کنیم. اصلاً بدین مسایل توجه نمی­شود. چون ما این اصول و هدف­گذاری را نداریم متوجه این اشکالات نمی­شویم. متوجه این گرفتاریها نمی­شویم که آموزه­های نمایش داده شده متعرض و ناهمخوان است و سیستمی و جامع نیست. لذا این است که برنامه­ها و تبلیغات درهم و برهم است. باید اینها را سامان داد و صدا و سیما باید با یک عده کارشناس و خبره، در حد کارشناسانی که در زمینه هنر متخصص هستند. کارشناسان روانشناسی و توسعه اسلامی مرتبط با قضیه، اتاق فکری را تشکیل بدهند و این مباحث را ساماندهی و هماهنگ بکنند و براساس این سیاست، برنامه تعریف کنند که افراد بتوانند براساس آن جامعه را تحت تعلیم و تربیت اسلامی قرار بدهند. صدا و سیما بزرگترین دانشگاه ماست. حالا شما می­بینید که صدا و سیما یک نقشی که می­تواند داشته باشد این است که مکمل آموزه­های خانوادگی باشد. به عبارتی دیگر مکمل نقش خانواده­ها باشد. این طور نباشد که جای خانواده­ها را بگیرد و ذهن تمام افراد را متوجه سیما کند و ارتباطات عاطفی روانی خانواده­ها را از هم بگیرد. این بحث مهمی است و نوع برنامه­ها باید به نحوی باشد که آن برنامه­ها تلنگری بزند، ارتباطات عاطفی-روانی و انسانی-معنوی خانواده­ها را نسبت به هم افزایش بدهدو نقش مکمل را ایفا کند. اما الآن می­بینیم که سیما بیشتر نقش رقیب خانواده­ها را ایفا می­کند، ارتباطات عاطفی خانواده­ها را کم کرده است و همه نگاهها را به سمت خودش جذب کرده است و ضمیر ناخودآگاه افراد را تحریک می­کند و با وارد شدن از ناحیه خیال و توهمات، نبض روانی افراد را به دست می­گیرد و افراد را پای تلویزیون میخکوب می­کند، ارتباطشان را با محیط واقعی خانوادگی قطع می­کند. این هم یک آسیب بزرگی است که نشاندهنده این مسأله هستند که برنامه­ها درست تهیه نشدند. در حالی که اگر هدف­گذاری فیلمها و برنامه­ها مشخص شود، آن برنامه­ها چه پاسخی به نیازهای انسانی مخاطبین داده­اند. در صورتی که در اصل باید برنامه­های صدا و سیما، ارتباطات خانوادگی و تعاملاتش را بیشتر کند، ایجاد سؤال بکند، همه­اش انبار معلومات نکند.
بحثم مبنایی­تر از این است که بگوییم امر به معروف و نهی از منکر به صورت جامع و کامل پرداخته نمی­شود. می­خواهم بگویم که بحث ما این است که ما حتی در مبانی آنها مشکل داریم. امر به معروف واسطه است یعنی امر به ارزشها مقدم بر نهی از منکر است. زمانی که ارزشها را درست تبیین نکردیم. مثلاً همین رابطه پسر و دختر، شما برنامه­هایی را که سیما می­گذارد، ببینید پسر و دختر چشم در چشم هم نگاه می­کنند و می­گویند و می­خندند. خب این مبنای آسیب اخلاقی را به همراه دارد. خیلی عجیب است که خبرنگار خانم را میان مردان می­فرستیم و سعی هم می­کند که نشاط­آور مصاحبه کند. خوب این مسأله آلودگی اخلاقی را به همراه دارد و بالعکس خبرنگار مرد را میان خانمها می­فرستیم. خوب چنین مسایلی زمینه پرده­دری و بی­حیایی را فراهم می­کند. اینها مسایلی است که به آن توجه نمی­شود. یعنی از این مسایل، تبیین درستی نشده است که رابطه کلامی یا رفتاری دختر و پسر ما، زن و مرد ما چطور باید باشد. لذا عدم تبیین آن نشاندهنده این است که سیما نسبت به آن جاهل است و بی­حیایی در هر سطوحی مبنای آلودگیهای بعدی اخلاقی را پیش می­آورد. وقتی این دختر و پسر فکر می­کنند اینطور راحت بگویند و بخندند و به هم خیره بشوند، نقطه آسیب است و آیا این چنین مسایلی زمینه آلودگی و فحشا را تقویت و آماده نمی­کند؟! این مسأله یک امر شایع در صدا و سیماست. باید تحول اساسی و بنیادی در این ارتباطات و تعاملات صورت بگیرد. این بی­توجهی، طمع قلبی در مخاطبان ایجاد می­کند. خانم با حالت عاطفی می­گوید و می­خندد و با این بی­توجهی­ها آلودگیهای اخلاقی را شیوع می­دهیم. حالا با این بسترسازی شما می­خواهید چه کار کنید. از صدا و سیما هم انتظار فلان امر هم دارید. نوع فضای عمومی ارتباطات رسانه بسترسازی برای منکرات می­کند و توجهی به این مسأله نداریم و یک نگاهی کانّه زنان دوشادوش مردان باید در هر زمینه­ای وارد بشوند. این چه نگاه غلطی است که ما شیوع می­دهیم. ما می­بینیم که خبرنگار زن را ته قنات می‌فرستیم تا در ته قنات با مقنی مصاحبه کند. آیا جای زن آنجاست؟ یا اینکه برای مصاحبه در مورد انتقال خط گاز ایران به ارمنستان و نشان دادن مراحل کاری، زن خبرنگار را به آنجا وسط کوه و بیابان فرستاند که از آنجا گزارش تهیه کند. آخر چه لزومی دارد خبرنگار زن را بفرستیم. این کارها چه معنایی دارد؟ من فکر می­کنم یک عده افراد با شیطنت و لجاجتی سعی می­کنند حریمها را بشکنند. چه مرضی داریم که خبرنگار زن را به این جور جاها می­فرستیم؟ و تبلیغ اینکه زن در هر محیطی می­تواند باشد و هیچ مانعی ندارد.
فیلمهای مذهبی ماه رمضان را از این زاویه را ببینید. خانم مؤمنه متدینه اجازه می­دهد که در یک محیط خلوت با مردی نامحرم قرار بگذارند و بدون واهمه با آن نشست و برخاست کند. این به اصطلاح شجاعتهای زنانه، آسیب دارد. این در معرض خطر قرار دادن ناموس خود است. ما با این کارها یک نوع غفلت و سر به هوایی را در میان خانمها تشدید می­کنیم. هیچ مانعی برای زنها قایل نشده­ایم. در حالی که بحث حفاظت از حریم عفت و تقوای ناموسی، بحث مهمی است. ما متأسفانه از برخی ارزشهای دینی فاکتور گرفتیم. ما متأسفانه تفاوت در جنسیت و اثرش در ارتباطات و تعاملات را حذف کردیم کانّه اینها افکاری پوسیده و سنتی است و نباید به آنها توجه کرد. ما نمی­آییم که این مباحث مهم را باز بکنیم و اینطور استدلال می­کنند که این بحثها خلاف آن نشاطی است که جامعه و جوانان نیاز دارند. ایجاد نشاط در برنامه­ها شده است شکستن حریمها، رفتن در هر محیطی. خوب چنین رویکردی هزاران مفاسد را زمینه­سازی و توجیه می­کند. نگاههای بنیادی مشکل دارد و باید بازنگری شود.
حتی کارشناسانی که در برنامه­ها حضور می­یابند، بری از این دید و نگاه هستند. یعنی به خیال خودشان یک نوع نگاه نوگرا و امروزی دارند، یک نگاه نشاط­آوری به ارزشهای دینی دارند. آنچه را که خلاف این مبناست فاکتور گرفته­اند و کنار گذاشته­اند. متأسفانه فضای عمومی کارشناسان اینگونه است. اکثر کارشناسان آنها دید جامع، کامل و ارزشی را ندارند. یک دید پراکنده از دین دارند، تلفیقی با ارزشهای غربی کرده­اند و معجونی درست کردند و متأسفانه این دید در حال گسترش است. لذا باید با یک حکمت و متانتی این دید را تبیین کرد و مشخص کرد که چنین دیدی، دید حکیمانه است که نشاط معنوی را در جوانان ما گسترش می­دهد. در ادب ارتباطات باید یک نوع حدود را رعایت کرد و رعایت آن حدود تنگنا و محدودیت نیست بلکه این مصونیت می­آورد. مصونیت است که نشاط واقعی را در روح و روان تولید می­کند. چون اگر فرد از لحاظ درونی مصونیت اخلاقی را پیدا نکند، این بگو و بخندهای ظاهری می­تواند مبنای هزار مفسده باشد.
گاهی هم می­خواهیم آگاهی را گسترش بدهیم می­آییم مبنای عقلانیت شخصی افراد را براساس آگاهیهای ناقصی که از دین دارند تأکید می­کنیم و ماحصلی برای آن جمع و جور می­کنیم تا برای رشد و آگاهی جامعه ارایه بدهیم. خب این مبنا هم مبنای ناقص و غلطی است. باید در تمام برنامه­ها به مخاطبان آموزش بدهیم که ما مرجعیت الهی داریم. ما باید ضرورت روی­آوری به مرجع دینی را برای جوانان تبیین کنیم. که البته این نقص آموزش و پرورش را هم نشان می­دهد که نقش بسیار ضعیفی داشته است و مربیان و معلمان ما چون براساس شاکله قرآنی و شاکله سنت معصوم تربیت نشده­اند نشان می­دهد که این دیدگاه مبنایی را نتوانسته­اند به مخاطبان جوان و نوجوان منتقل کنند. خود آنها هم البته نیازمند این آموزش و تربیت هستند، ما در گزینش و جذب معلمان در آموزش و پرورش مشکل اساسی داریم. ما بحث نظام آموزشی­مان دچار اشکالات اساسی است. ما این تفکر سالم و ارزشمند را در آموزش و پرورش تقویت کنیم و در آموزش و پرورش آن را آموزش بدهیم. در آنجا این کار را نکردیم. ما آنجا، مخاطب را انبار معلومات در نظر گرفتیم و مفروضاتی در ذهنش ریختیم. اینکه آموزش بدهیم نسبت به هر چیزی، سؤال جدی مطرح بکنند و پاسخ منطقی­اش را دنبال کنند تا به ان برسند را یاد ندادیم. چه در بعد مادی و چه در بعد معنوی. نظام آموزشی ما ناقص عمل می­نماید و حتی می­توانم ادعا بکنم که نظام آموزشی ما یک فاجعه است. نسل و عمر نوجوانان و کودکان خویش را ضایع می­کنیم. لذا به خاطر همین کم­کاریهاست که در مقابل اینترنت و ماهواره دستانمان بلرزد که جوان ما چقدر مصونیت دارد؟
بحث دیگر اینکه، قرآن اولین آموزه­اش، آموزه موسیقی معنوی است. کودک می­تواند از زمان قبل از تولدش و در رحم مادر با موسیقی قرآن عجین باشد. موسیقی در واقع پناهگاه روانی انسان است. موسیقی زبان بین­المللی روح است. روح نیازمند موسیقی است. روح بدون موسیقی نمی­تواند سالم به حیات خودش ادامه بدهد. خوب خدا این موسیقی معنوی و ملکوتی را در قرآن گذاشته است. ما در دعاها و مناجاتمان داریم. ما باید جوان را به این موسیقی مسلح کنیم تا وقتی به بلوغ می­رسد بتواند این موسیقی را تولید کند. ما دائم موسیقیها و آوازهای کوچه­بازاری و کم­محتوا را پخش می‌کنیم. در خصوص موسیقی‌هایی که در دل بحرانهای مختلف پناهگاه روانی ما انسانهاست کم­توجهی می­کنیم. لذا اولاً باید این جوان در دل بحرانها و حوزه­های مختلف به این موسیقی پناه بیاورد و آرامش روانی و معنوی بگیرد. ثانیاً موسیقی معنوی مندرج در قرآن، مناجاتها و دعاهای ما، در جهت گرایش به ارزشهای الهی و منطق الهی فرد را تقویت می­کند. حتی پایه رفتن سراغ قرآن و سنت است. بحث موسیقی را که ساده­ترین مطالب است برای مخاطبان فراهم نمی­کنیم. شما الان می­بینید که مبنای هر مفسده و لهو و لعبی از موسیقی شروع می­شود، نشاندهنده این است که ما به موسیقی معنوی و ملکوتی اعتنایی نداریم. الان حتی بحث موسیقی درمانی و موسیقی ملکوتی در غرب که اعتنای جدی به آن شده است، اما به آن توجه نکردیم. سرمایه عظیم ما خاک می­خورد و آنها را در ذهن و روح جوانمان منتقل نکردیم تا جوانمان را به این سلاح مسلح نکردیم. این اولین حرکت قرآنی بود که ما باید انجام می­دادیم. بچه­ از همان کودکی آهنگین مطالب را فرا می­گیرد. خدای عالم اصلاً مطالبش با موسیقی است. ما چه کار می­کنیم؟ ما باید آموزه­ها را به این شیوه منتقل کنیم. شما برنامه­های کودکان را نگاه کنید؟ یک کلمه از این ارزشها وجود ندارد؟! موسیقی بزن و برقص، موسیقی معنوی تهی است. لذا ترویج این فرهنگ سوت و کف، بعد به رقص و هزار مفسده دیگر تبدیل می­شود وفکر و ادعا می­کنیم که نشاط یعنی این. موسیقی­هایش معرفتها و آگاهیهای انسانی نمی­دهد. مسئولیت­زایی ندارد. فضای سرگرمی و لهو و لعب را ترویج می­دهیم. این شده نگاه غالب برنامه­هایی که داریم. اگر می­خواهیم نگاهمان در سیما درست شود باید به آموزش و پرورش به عنوان کف­کار و حداقلها نگاه جلوتری داشته باشیم و آن را به نقد و تحلیل بکشانیم. وقتی که نظام آموزشی را اصلاح کردیم، صدا و سیما باید مکمل آموزش خانواده و آموزش و پرورش باشد. باید تقسیم کار کنیم که در مسایل ارزشی و تربیتی و اسلامی خانواده چه نقشی می­تواند داشته باشد. این نقش و تعیین رسالت کلی نهادهای فرهنگی و آموزشی را شورای عالی انقلاب فرهنگی بر عهده دارد که ارزیابی­ها نشان می­دهد تا به حال موفق نبوده است. یعنی نگاه جامع و بنیادی نداشته است به خصوص انقلاب فرهنگی که به اعتقادم، بیشتر توجهش به دانشگاه بوده تا آموزش و پرورش.
بحث دیگری که باید مطرح شود این است که حتی در کارشناسان برنامه­ها، هم یک وضعیت بلبشویی شاهدیم. با تجربه­ای که من داشتم برای برنامه­های مختلف یک پروژه­ای تعریف می­کنند. این پروژه یک تهیه کننده دارد. تهیه کننده به عنوان مثال که می­خواهد برنامه­ای مذهبی بسازد یا سفارش بدهد با مشورتهایی که دارد، یک کارشناس یا صاحب­نظری را پیدا می­کند، در این خصوص ما مشکلمان در بیرون از صدا و سیماست که در حوزه کارشناسی خیلی مشخص و معلوم نیست که کی کارشناسی­چی هست؟ یعنی ما به شکل هیئتی و آزمون و خطا، افراد و کارشناسان را پیدا می­کنیم، با مشورت­گیریهای ناقص. ما سیستم تعریف نکردیم. یک بانک اطلاعات تعریف نکردیم که افراد در بحث کارشناسی صلاحیت­هایشان چقدر است؟ یک بخش مشکل اینجاست. فرض را بر این می­گذاریم که تهیه کنندگان و برنامه­سازان نیت خیر دارند و می­خواهند از کارشناسان استفاده کنند و بنا به روحیه که خدامنشی یا مشورت­گیریهای ناقص و هیئتی، کسانی را انتخاب می­کنند. گاهی در انتخابها مثلاً یک سری اضطرارهایی هم وجود دارد که شاید وقت چندانی برای پیدا کردن کارشناس ندارند، یا کارشناسان وقت ندارند. لذا باید از افراد بدیل استفاده کنند و یک سری نقصانهای اینطوری وجود دارد و این مشکل بیشتر به این برمی­گردد که ما در بیرون، این حوزه را ساماندهی نکردیم. بانک اطلاعاتی در این خصوص ایجاد نکردیم. لذا شاهد حضور کسانی در برنامه­ها خصوصاً برنامه­های دینی هستیم که در کارشناس بودنشان بحث است. در دانشگاه تربیت مدرس یک آقایی به من انتقاد کرد که در بحث آیه 4 تا 7 سوره بنی­اسرائیل که پیشگویی قرآن در خصوص فتنه آخرالزمان است، شما در تحلیل اشتباه کردید و اشتباهتان را باید تصحیح کنید. من از ایشان پرسیدم که شما تخصصتان چیست؟ گفت من کارشناس ارشد فیزیکم. گفتم فیزیک چه ربطی به بحث تفسیر قرآن دارد؟ شما چه تخصصی در این زمینه دارید که راجع به ان از من انتقاد می­کنید؟ گفت من کارشناس قصص قرآن هستم در سیما. برایم خیلی عجیب بود. قصص قرآن جزو متشابهات قرآنی است که متخصص ویژه­ای در این خصوص نیاز دارد و هر کسی هم نمی­تواند نظر بدهد. لذا شاهدیم که در انیمیشن‌های مذهبی، ظاهر انبیا (ص) به درستی به تصویر کشیده نمی­شود و معمولاً با موهای بلند و ریشهای بسیار به نمایش درمی­آیند که خلاف آموزه­های قرآنی و دینی است. با اینکه بحث قصص قرآن بسیار مهم است و بسیاری هم از برنامه­های صدا و سیما مبتنی بر این قصص هستند، از هر کس و ناکس دارند بحث کارشناسی می­گیرند. خوب وقتی ما، در بیرون از صدا و سیما، این مسایل را ساماندهی نکرده باشیم، آنها به عنوان یک حرکت فرهنگی از میزان امکانات موجود و دسترسشان در حد وسع استفاده می­کنند. یعنی مشکل بیرون هم هست که در درون اثرش را می­گذارد و وضعیت بلبشوی کارشناسی را ایجاد می­کند.


نویسنده: دکتر ولی الله نقی پور فر یکشنبه 86 دی 30   ساعت 10:43 صبح

نظرات شما ()

 مقدمه اول:نقش زمان و مکان در فهم و تحقق دین

مقدمه دوم: مدیریت از دیدگاه قرآن و معصوم علیه السلام

مقدمه سوم: مبانی پژوهش در قرآن

اصل اول: اصل عدم تقدم بر خدا و رسول

اصل دوم: اصل آخرت گرایی

اصل سوم: اصل وحدت و هماهنگی

اصل چهارم: اصل اعمال مدیریت بر اساس اختیار نیرو ها

اصل پنجم: اصل اعمال مدیریت بر اساس بصیرت نیرو ها


نویسنده: دکتر ولی الله نقی پور فر یکشنبه 86 دی 30   ساعت 8:35 صبح

نظرات شما ()


فهرست
درباره خودم
 
لوگوی خودم
زمستان 1386 - زنان، جوانان و مدیران
جستجو
 :جستجو
لوگوی دوستان


بایگانی نوشته ها
زمستان 1386
اشتراک